انسان که از دنیا میرود در بهشتی و یا جهنّمی داخل میشود که آن را بهشت و جهنّم برزخی گویند که نسبت به بهشت و جهنّم قیامت خیلی ضعیفتر است، و لذا در بعضی از روایات وارده چنین تعبیر شده است که در عالم قبر و برزخ دری به بهشت قیامتی یا جهنّم قیامتی او میگشایند ؛ و به همان میزانی که از بازشدن در و تماشای آن منظرههای
جالب و حیرتانگیز انسان لذّت میبرد، و یا از رؤیت دود و دخان و آتش و سعیر و زقّوم و حمیم و ثُعبان و أفاعی در رنج و اضطراب میافتد، به همان میزان این بهشت یا جهنّم برزخی نمونه و اثری از قیامت است. و بر این اساس موجودیّت بهشتی یا جهنّمی خود را به دست آورده است.
و در بعضی از روایات این را بهشت دنیا نامیدهاند ؛ و مرحوم مجلسی رضوانُ الله عَلیه در کتاب عدل و معاد از «بحار الانوار» از آن به بهشت و جهنّم دنیا تعبیر نموده و بابی را به این عنوان منعقد ساخته است.
و علّتش آنستکه عالَم برزخ از تتمّة عالم دنیاست. و لذا از بهشتی که آدم بوالبشر در آنجا بود نیز به بهشت دنیا تعبیر شده است، چون از مقدّمات دنیا و متّصل به آن و موجب آمادگی و تهیّؤ آمدن به دنیا بوده است.
در «علل الشّرآئع» با سند خود از حسن بن بشّار از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده است که:
قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ جَنَّةِ ءَادَمَ، فَقَالَ: جَنَّةٌ مِنْ جَنَّاتِ الدُّنْیَا تَطْلُعُ عَلَیْهِ فِیهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ، وَ لَوْ کَانَتْ مِنْ جَنَّاتِ الْخُلْدِ مَا خَرَجَ مِنْهَا أَبَدًا. [232]
«میگوید: از آن حضرت دربارة بهشت آدم سؤال کردم، فرمود: بهشتی بود از بهشتهای دنیا که در آن خورشید و ماه طلوع داشتند، و اگر از بهشتهای خُلد بود هیچگاه از آن خارج نمیشد.»
و در «کافی» از علّی بن إبراهیم از پدرش از بزَنْطی از حسین بن میسّر از حضرت صادق علیه السّلام مثل این روایت را آورده است. [233]
و در «تفسیر علیّ بن إبراهیم» در ذیل آیة: وَ قُلْنَا یَـ'´ـَادَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوجُکَ الْجَنَّةَ از پدرش مرفوعاً آورده است که:
سُئِلَ الصَّادِقُ عَنْ جَنَّةِ ءَادَمَ أَ مِنْ جَنَّاتِ الدُّنْیَا کَانَتْ أَمْ مِنْ جِنَانِ ا لاْ خِرَةِ؟
فَقَالَ: کَانَتْ مِنْ جَنَّاتِ الدُّنْیَا تَطْلُعُ فِیهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمْرُ ؛ وَ لَوْ کَانَتْ مِنْ جَنَّاتِ ا لاْ خِرَةِ مَا أُخْرِجَ مِنْهَا أَبَدًا. [234]
و پس از آنکه برزخ سپری شد و در صور دمیده شد، آنوقت انسان به بهشت قیامتی میرود.
انسان که در برزخ وارد میشود با موجودیّت و فعلیّت خود وارد میشود. در این دنیا خودیّت و ملکات او مختفی است، ظاهر او و ظاهر کردار او پیداست ؛ در عالم برزخ این مختفیات یک درجه ظهور پیدا میکند و أعمالش به صورت ملکوتی که دارد ظاهر میگردد، و ملکاتش که روی خودیّت و شخصیّت او اثر گذاشتهاند با انسان در برزخ ظهور مینماید.
وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی' یَدَیْهِ یَقُولُ یَـ'لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً * یَـ'وَیْلَتَی' لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَنًا خَلِیلاً * لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِی وَ کَانَ الشَّیْطَـ'نُ لِلاْءِنسَـ'نِ خَذُولاً * وَ قَالَ الرَّسُولُ یَـ'رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَـ'ذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا. [235]
«در روز قیامت شخص ستمگر انگشت ندامت به دندان میگزد و میگوید: ای کاش که من راهی با رسول خدا پیدا نموده بودم، ای کاش که من فلان را دوست و خلیل خود نمیگرفتم!
او مرا از قرآن و ذکر خدا، بعد از آنکه بسوی من آمد، باز داشت ؛ و البتّه شیطان موجب خذلانِ انسان است.
و رسول خدا میگوید: بار پروردگارِ من! حقّاً امّت و قوم من این قرآن را مهجور داشتند و از آن دوری کردند.»
در این آیات که شیطان را خذول و منحرف کننده معرّفی میکند و در عین حال، فلان را گمراه کنندة از ذکر و قرآن میشمارد، معلوم میشود که فلان، محلّ ظهور شیطان و نفس امّاره و بالاخره فلان، مرکز و محور تجلّیات نفس خود او بوده است ؛ پس در حقیقت و معنی، انسان از خودش و موجودیّتش گلایه دارد، آن خودی و شخصیّتی که تمام مصائب و ابتلائات و امتحانات بوسیلة او بر انسان وارد میگردد و محور پذیرش یا عدم قبول سعادت و سخن حقّ است.
این نفس، همان قرین سوئی است که در آنجا انسان تقاضا دارد بین او و خودش به قدر فاصلة مشرقین جدائی بوده باشد و دربارة او وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّب'هَا فرموده است.
و یا همان نفسِ ملکوتی و رحمانی و زیبا و جمیل و سریع الاءدراک و محلّ لطف و کانون محبّت و تراوش خیرات است که دربارة او قَدْأَفْلَحَ مَن زَکَّی'هَا فرموده است.
منبع :معاد شناسی - جلد سوم- قسمت نهم